نفس مامانی و بابایی

امیدوارم این آیات همیشه یار و یاور و راهنمات باشن

 

 

بسم الله الرحمن الرحيم

   1. وَالْعَصْرِ

   2. إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ

   3. إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ

 

عکس های اتاق ماهینم...

ماهین مامان الان که دارم این نوشته رو برات مینویسم..ساعت 6:42 صبح روز شنبه 20 خرداد 1391 هست و من میخوام ساعت 9 صبح برم بیمارستان میلاد که به خواسته خدا شما به دنیا بیاین و من بتونم بعد از 9 ماه انتظار قشنگ شما رو ببینم و در اغوشم بگیرم...قرار بود که شما 4 روز دیرتر به دنیا بیای یعنی 4 شنبه 24 خرداد که بعد از معاینه داخلی که دکتر جدیدم کرد گفت که یر بچه خیلی پایین هست و 2 شنبه بیا برای زایمان ..بعد چون  من خیلی استرس گرقتم که نکنه با این تفاسیر من کیسه ابم پاره بشه و هول کنم..گفتم اگه میشه پس زودتر بیارینش..که گفت شنبه اینشالله.... مامان سودابه و خاله شهرزاد هم اومدن خونه ما خوابیدن از شب قبل و یه دفعه دیدیم که مامان مهوش هم خودش سر ز...
20 خرداد 1391

آغاز 37 هفتگی...و شاید به دنیا اومدن ماهین من...

سلام دختر گلم...مامانی ببخشید که این چند وقت نتونستم بیامو برات بنویسم...خیلی‌ خیلی‌ سرم شلوغ بود ..آخه هم خریدهای شمارو داشتم که بکنم هم اینکه به عید خورد‌و کارهای عیدم زیاد بود...خلاصه اینکه برای عید یکم خرید داشتم..و خریدمو همشو با شما کردم ..چون هر چیزی که میخواستم بخرم..شما هم تو دلم تکون می‌خوردی و من می‌فهمیدم که تو هم حتما خوشت اومده و میخریدمش....عزیزم سال تحویل امسال سال پر هیجانی بود برام..اولین سالی‌ که توام با یه حسه جدید و قشنگ بود...حسی که هیچ وقت نداشتم...خلاصه اینکه ظهره روز ساله تحویل خونهٔ مامان بابایی بودیم..و شام خونهٔ مامان خودم...حسابی با خاله شهرزاد و مامانی و بابایی عکس گرفتیم..(چون من ز...
13 خرداد 1391

25 هفتگی

دختر خوشگلم...(دیگه حالا مطمئن شدم که 100% دختری شما) 25 هفتگیت مبارک مامانی...چقدر شیطونی اخه شما جیگر قشنگم...اینقدر تکون میخوری و ماشالله تکونت با قدرت که بعضی وقتها پاهامو که از روی هم رد کردمو تکون میده.... اخه مامان جون شما دختری ..این کارای پر قدرت ماله پسراست عزیزم...اومدی بیرون مامانم نکشی منو....ولی نه تو سالم و سر حال بیا بیرون..منم کشتی.. راضیم به رضای خدا... . البته اینم بگم که تا سرمو میارم پاییین تا شکممو و تکونای شمارو ببینم..دیگه نمیکنی. ولی بابایی میتونه ببینتت..نمی دونم والله این چه جورشه دیگه..هههههه دیروز با بابا علی رفتیم آخرین سونوی امسالت(سال 90 )آقای دکترهم میگفت که گوش شیطون کر همه چیزت خوبه... و به بابات گفت ک...
24 اسفند 1390

دوران نقاهت بعد از زایمان

حالا می خواهیم ببینیم که چه تغییری در ساختاربدن بعد از زایمان خ داده است: الان رحم از بچه خالی شده و جفت و کیسه آب هم که  بیرون آمده اند و الان رحم حول و حوش ناف هست تقریبا مثل هفته های 22 و23 بارداری. ولی مثل یک بادکنک  خالیه و هنوز توی شکم است و اگر شما طولانی مدت در جهت جاذبه زمین قرار بگیرید این بادکنک خالی امکان داره بیفتاد و درست سر جایش ( یعنی روی مثانه) قرار نگیرد. و وقتی  رحم سر جایش درست قرار نگیرد مثانه درست به جای خود بر نمی گردد و همینطور راست روده و از اینجاست که عوارض شروع می شود. یعنی بی اختیاری ادراری، درد، احساس سنگینی در قسمت پایین شکم. پس خانمی که زایمان کرد: 1- اگر زایمان طبیعی بوده، پس هوشیار است، ب...
6 اسفند 1390

تغذیه مناسب در دوران بارداری

1-از خوردن گوشت و ماهی خام و پنیرهای نرم بپرهیزید.   ٢-در تمام دوران بارداری از خوردن مشروبات الکی خودداری کنید. ۳-همواره به خاطر داشته باشید که بیشتر همیشه بهتر نیست. از خوردن مقادیر زیاد ویتامین ها و مواد معدنی بپرهیزید زیرا این عمل می تواند به فرزند در حال رشد شما آسیب بزند. ۴-رژیم گرفتن در دوران حاملگی به شدت برای شما و جنین‌تان خطرناک است. احتمال به دنیا آوردن نوزاد سالم در بانوانی که خوب غذا خورده و افزایش وزن طبیعی دارند بیشتر است .۵ -هر چهار ساعت یک بار، یک غذای کم حجم میل کنید .۶ -به خصوص از هفته ١١ تا ١۶ بیشتر شیریا ماست بخورید چون د...
6 اسفند 1390

نامه ایی برای خدا و نی نیه خوجلم

نی نی گلم خدا رو شکر میکنم که تو رو تو شکم من گذاشت تا بیایو منو بابایتو هر روز شاد و شادتر بکنی... نعمتی هستی که تا کسی خودش با تمام وجودش درک نکرده باشه نمیدونه که چی هست... خدایا ازت میخوام ...به بزرگیت قسمت میدم ...به این روز عزیز که تولدحضرت محمد و امام جعفر صادق هست ..که تمام منتظرای نی نی رو از انتظار در بیاری و هر چی زود تر نینیشون رو بزاری تو دلشون و تو بغلشون... خدایا به این روز قسمت میدم ...که همه رو به آرزو هاشون برسونی...هر چقدر بزرگ و هرچقدر کوچیک.. خدایا به این روز بزرگ قسمت میدم به این 2 عزیز که بچه منم سالم و صالح کنی..یه نی نیه قوی و شاد و خوش اخلاق و تو دل برو و تپل مپل و خوشگل بهم بدی...البته همه نی نی ها برای پدر...
21 بهمن 1390

لالایی

عزیز دل مامانت امروز میخوام برات چند تا لالایی بنویسم که هم وقتی تو شکمم هستی برات بخونم و هم  اینشالله وقتی که به دنیا اومدی ... و اگه خدای نکرده خواستی اذیت کنیو نخوابی برات بخونمشون...   لالالالا که لالات می کنم من             نگاه بر قدوبالات می کنم من      لالالالا که لالات بی بلا باد                 نگهدار  شب  و  روزت  خدا  باد  !   لالاییت می کنم خوابت نمیاد                       بزرگت می ...
16 بهمن 1390

20 هفتگی

2 هفتست که کمرم خیـــــــــــــــــــــلی درد میکنه مامانی...میگن به خاطر جا واکردن نی نییه...مامانی آخه مگه چقدر داری جا وامی کنی که کمر من داره میشکنه..!!!!؟؟؟ میخواستم که تا آخر امسال سر کار برم..ولی با این کمر درد دیگه نمیتونم سر کلاس دوام بیارم...آخه نه میتونم بشینم نه وایستم...دراز بکشم باز راحتترم... تازگیها هم که فقط دوست دارم بخوابم..بعضی وقتها شده که پای کامپیوترم و دارم چیزی رو میخونم..به خودم میام میبینم چند دقیقست که خوابم برده... اول بارداریم حدود 4.5 کیلو وزن کم کردم چون به غذا و مخصوصا" به بــــــــــــــــــــــو خیلی حساس بودم..الانم به بو هنوز حساسم ولی نه مثل اوایل... جیگرم مامانت خیلی نگران بود واست که یبار ضعیف ن...
10 بهمن 1390

15هفتگی

15 هفتم بود که برای سونوی nt (غربالگری)رفتم خیلییییی دلهره داشتم که یبار خدای نکرده چیزیت نباشه و سالمو سلامت باشی..بابایی نذر کرده بود برای هیئت برای سلامتی تو عزیزه دلم ...خلاصه رفتم تو و گفت که خدارو شکر همه چیزت سالمه..من که تو مانیتور جلوم با بابایی میدم همش هق هق گریه میکردم..مامانی خیلی تکون میخوردی..همش پیش خودم میگفتم این بچه ی من که اینقدر تکون میخوره نه تو وجود منه پس من چرا زیاد نمیفهمم؟؟!!!!! ..دیگه از هق هق زیادم چون شکمم خیلی تکون میخورد دکتر گفت که تکون نخور تل جنسیتشو ببینم(دکتر لاریجانی)..گفت به احتمال زیاد دختره...بابایی تا شنید تعجب کرد نه به خاطر جنسیت به خاطر اینکه توی این 15 هفته همه میگفتن علائمت مثل مادر پسرهاست......
9 بهمن 1390