نفس مامانی و بابایی

7 هفتگی

توی هفت هفتگی بود که دومین سونوگرافیم رو رفتم و صدای قلب کوچولوتو شنیدم...برای اولین بار بود که احساس کردم باردارم..چون تا قبلش اصلا" باورم نمیشد که عزیزه دلم تو توی شکمم هستی ..وقتی صدای قلب کوچولوتو رو شنیدم..احساسی  غیر قابل توصیف داشتم باورم شد که دارم مامان میشم..راستی بابایی هم اومده بود باهام و اونم باورش نمیشد که تو توی شکم من هستی و اشک از چشماش ریخت...بعدش بابایی به مامانی(مامان خودش)زنگ زد...و اونم کلی خوشحال شد و انگار که بغض کرده بود... ...
9 بهمن 1390

5 هفتگی

من وقتی 5 هفتم بود فهمیدم که باردارم سر تو عزیم...   منو بابایی قصد نی نیدار شدن نداشتیم...تا 2 ,3 سال دیگه...خوده خدا تورو تو دل من گذاشت و الان که 20 هفتم هست سر تو عزیزم خیلی خوشحالم...
9 بهمن 1390